No products in the cart.
به جای پاسخ سلامم، نگاه یخزده و منجمدش را به صورتم دوخت و هیچ نگفت، هزاران حرف ناگفته، هزاران سؤال بیجواب بر لبانم یخ زد و خشكید. داشت در پیچ خیابان ناپدید میشد. دیگر دلم طاقت نیاورد كه این فرصت پیشآمده را از دست بدهم. فریادهایی كه ظرف دوسال گذشته، از وجودم بر میخاست و قبل از اوج در درون خفه میشد. همه با هم گریز یافتند و به فغان آمدند…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.