پیتر اکروید از نویسندههای مهم ادبیات انگلیسی است و این اهمیت او حداقل در دو وجه است: نخست اینکه نماینده یک ژانر مهم و جهانی است که تحت عنوان «فراداستان تاریخنگارانه» از آن نام میبریم .
عنوان «فراداستان تاریخنگارانه» تقریبا معادل «رمان پستمدرن» است که بعد از دهه ۱۹۴۰ تا امروز عمدتا سعی در کنکاش تاریخ، درهم ریختن ژانرهای ادبی و فراادبی (مثلا تلفیق تاریخ، شعر، نمایشنامه، رمان و حتی مقاله در یک اثر واحد) و تشکیک در فهم و معرفت بشر داشته است .
این «گونهآمیزی» در غالب آثار اکروید وجود دارد. وجه دوم اهمیت پیتر اکروید، تعدد ژانرها و تکثر آثاری است که تا امروز نوشته است .
در رمان فوق برداشت میکنیم که رئالیسم و ناتورالیسم در حقیقت واقعگرا به معنای حقیقی کلمه نیستند بلکه جهت دارانه و متعصبانه یا متاثر از برداشت و جهانبینی نویسنده هستند. حتی نشان میدهد که مکتب رمانتیسم هم برآمده از عمق وجود نویسنده نیست، یعنی آن طور نیست که شعر و ادبیات به شاعر یا نویسنده الهام شده باشد، بلکه نویسندهها از متنها و نویسندهها و فلاسفه و مردمان تاثیر میگیرند، یعنی در حقیقت نوآور به معنای حقیقی کلمه نیستند، بلکه همه نویسندهها «تلفیقگر» هستند .
این تاثیرات متنی به نظر اکروید به هیچ وجه بد نیست، بلکه ادبیات ماهیتا بینامتنی و تکرار شونده است و خود من هم معتقدم که ادبیات برتر، ادبیاتی است که مبتنی بر سنت ادبی پیشین و استعداد فردی باشد …
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.