داستان تصویری روزمره از زندگی آدمهایی است كه در رفاه نسبی هستند و زندگی آرامی دارند ولی هر كدام به نوعی در گیر عشق و احساسات میشوند، و به نوعی عشق مورد ستایش قرار میگیرد. راوی داستان فرناز است كه به همراه شوهرش شاهین در خارج از كشور زندگی میكنند. نویسنده با فلاش بك هایی داستان زندگی فرناز و اطرافیانش را بازگو میكند. داستانی ملودرام و رومانتیك كه میشود با خیال راحت و بدون درگیری فكری از آن لذت برد مشكلات دختران جوان، زندگیهای در حال فروپاشی و عشق از ایدههای دوست داشتنی نویسنده است و جلوه ای سرگرم كننده به داستان داده است.
زمانی در اوج سر مستی میاندیشیدم كه خوشبختی را یافته و در كمند خویش بستهام ولی روزگار بازی دیگری را با من آغاز كرد تا بدانم همیشه وصال پایان آزوها نیست.
با وصال گنجینهای از غمها و شادیها در عروج است و تلخیها تمنای دیگر را میطلبد…شاید اگر فرصتی برای به بار نشستن دوباره آرزوها باشد.
تمنای خوش وصال میرود تا فراسوی سرزمین عشق تا جان دوباره به كالبد آرزوها ببخشد. باشد تا ترنم این وصال برای شوریدگان این راه آغازی خوش بیآفریند…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.