داستانی روان و ساده و پركشش. نویسنده در این داستان به شرح زندگی افرادی میپردازد كه از گرسنگی فقر و تضاد طبقاتی رنج میبرند. شخصیتهای داستان به نوعی یا در رفاه كاملند یا در فقر مطلق هستند. نثر نویسنده محكم و شیوا است و توصیفهای او از حالات و خصوصیات درونی شخصیتها، واضح و دقیق است. طرلان قهرمان داستان محكوم به جبر در زندگی و تحمل سختیهای زیادیست، اما احساس مادری باعث میشود كه محكم و استوار در مقابل مشكلات ایستادگی كند و …
شش سال بود كه داشت زجر میكشید، خودش را شكنجه میكرد، هر شب مشت محكمی به روی خواستههای دلش كه فریادزنان خورشید را از او طلب میكرد میكوفت و صدایش در نمیآمد، برای اینكه نمیخواست شاهد در هم شكستن باورها و غروب خورشیدش باشد و اكنون با ناباوری داور را میدید كه از گرد راه نرسیده میخواهد رازی را آشكار نماید كه او آنطور با مهارت سعی در نهان كردنش نموده است، اما طرلان مصمم بود كه نگذارد داور به هدفش برسد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.